نوشته های یک دختر سرگردان

۱ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

چقدر بابام خوب منو شناخته...وفتی به مامانم گفت تو روحیه اش اثر مییگذاره....

دختر پاک...دختری که تاحالا کسی بهش ابراز علاقه نکرده دخترییی  که تاحالا دلبری برای کسی نکرده اما دلبر پیدا کرده...حساسه زود میبازه خودشو

پیش خودش یه رویا میسازه با همه چیزایی که دوست داره...خب رویاس باید پر از چیزای دوست داشتنی باشه...وبعد از 1 یکسال هنوز

چقدر راحت دلبریده..کسی که عاشقه هیچ وقت قیمتی روی احساش نمیگذره برای معشوق...اصلن دنیای عاشقی دنیای حساب کتاب نیست...دنیای یکی بده یکی ببرنی...دنیای عاشقی واحد پولش فقط عشقه عشقه

حس آدمی رودارم که شکست عشق خورده...

کسی که ندیده عاشق شد . موقع دیدن شکست خورد..

این حس برام جدیده نداشتم این حس

هه چقد مسخره اس

.

.

.

دلم حس عاشقی میخاد دلم دلبر میخاد...دلبری که دلبر خدا و همسشرش باشه...دلبری که به دلبریش دلم قرص باشه

...دلبری که دلبرش باشم

چقد دلم هوای عاشقی داره.....

لایه جدید...
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۵
دختر سرگردان