نوشته های یک دختر سرگردان

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

درست 3ماه دیگه من 22 ساله میشم...باورت میشه22!!!!!

بچه تر(!)که بودم فکرمیکردم وقتی برم دبیرستان خیلی بزرگ میشم...

اول دبیرستان   که رفتم فکرمیکردم دیپلم بگیرم خیلیی بزرگ میشم...

پیش دانشگاهی که رفتم فکر میکردم دانشگاه مال آدم بزرگاس...

وقتی ترم اول دوم  بودم فکر میکردم ترم آخر خیلی حالیم میشه....

وحالا ترم اخر دانشگاهم!!!!

اما افسوس ...افسوس ...باید فکری برای بزرگترشدنم میکردم

ترم آخر دانشگاهم اما هنوز نمیدونم چی میخوام؟!!!ادامه تحصیل ....کار ....یا هردو!!!

خدایا کمکم کن که بفهمم!!!گریه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۵
دختر سرگردان

بعضی دردا همیشه باهاتن همه جا باهاتن اینقدربهت نزدیکن ک نمیبینیشون

...

ففط کافی هرازگاهی ی اتفاق و ی جریان تازه اوناروبیادت بندازه....تعجب میکنی از فراموشیشون..

 

تعجب میکنی از شاد بودن خودت.شاید...بگذریم..

تونمیتونی جز نگاه کردن کاری بکنی اهل غصه خوردن اونم مدت مدید نیسی چون دلیلی برای این کار نمیبینی چون باغصه خوردن چیزی حل نمیشی دلبلی نمیتونی برای بودن تو این شرایط داشته جز ←وانسان را درسختی آفریدیم.....

کسی چ میداند یسر بهد ازعسر چ زمانی است من اما  میگویم شاید قیامت

...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۶
دختر سرگردان